وقتی الگوریتمها هویت میسازند؛ تحلیلی از دکتر میناوند درباره رسانه و نوجوانان
در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز که رسانهها بخش جداییناپذیر، گسترده، پویا و بسیار تأثیرگذار زندگی نوجوانان و جوانان شدهاند، پرسش اساسی و مهم این است که این پدیده چه تأثیری واقعی، عمیق، فرهنگی، اجتماعی و روانی بر هویت، ارزشها، مهارتها، اخلاق حرفهای، تربیت نسل نو، توانمندیهای فردی، مهارتهای اجتماعی و تعاملات دیجیتال دارد؟ تأثیر رسانهها نه تنها در ایجاد نگرشها و باورهای روزمره نوجوانان محسوس است، بلکه میتواند شکلدهنده سبک زندگی، هویت جمعی، تصمیمگیریهای شخصی، نگرش نسبت به آموزش، مشارکت مدنی، احساس تعلق اجتماعی، مسئولیتپذیری و حتی سطح مهارتهای حل مسئله و تفکر انتقادی آنان باشد. در همین زمینه، گفتوگویی تفصیلی و جامع با دکتر اکرم میناوند، استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته حوزه تعلیم و تربیت رسانهای انجام دادیم. او در این مصاحبه به پرسشهای ما درباره کارکردهای رسانه، فرصتها، چالشها، آسیبها و راهکارهای استفاده بهینه، مؤثر و عملی از آن پاسخ داده است. در عصر دیجیتال، رسانهها بخش جداییناپذیر زندگی نوجوانان و جوانان شدهاند و بر نگرشها، هویت، ارزشها و تعاملات آنها تأثیر میگذارند. الگوریتمهای هوشمند، شبکههای اجتماعی و محتواهای چندرسانهای، تجربههای روزمره آنها را شکل میدهد و گاهی فرصتهایی برای یادگیری، رشد شخصی، تقویت مهارتهای اجتماعی، خودابرازی و مشارکت فعال فراهم میکند و گاهی خطراتی برای رشد اخلاقی، روانی، ذهنی و اجتماعی ایجاد میکند. در این مصاحبه، با دکتر اکرم میناوند، استاد دانشگاه و پژوهشگر تعلیم و تربیت رسانهای، درباره نقش رسانهها، فرصتها، چالشها و راهکارهای استفاده بهینه در تربیت نسل جوان گفتوگو کردهایم.
خبرنگار: رسانهها در دنیای امروز چه نقشی در شکلگیری باورها، نگرشها و ارزشهای نسل جوان دارند؟
دکتر اکرم میناوند: رسانهها در جهان کنونی به عنوان «محیط اجتماعی» عمل میکنند که ادراک واقعیت، هویت فردی و هویت جمعی را ساختاربندی میکند. نسل جوان امروزی به دلیل اینکه دسترسی سریع و گسترده به اطلاعات دارد، در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال فعال است، و با محتوای چندرسانهای پر از تصاویر، ویدئوها و روایتهای کوتاه نیز سروکار دارد، زیستِ فرهنگیِ پیچیدهتری از نسلهای قبلی دارد. این تجربه چندحسی و بیواسطه، از طریق فیلترهای الگوریتمی، بهصورت انتخاب محتواهای شخصی و هدفمند شکل میگیرد و بهاین ترتیب باورها و نگرشهای آنان را جهت میدهد.
تأثیر رسانهها بر نسل جوان از طریق سازوکارهای خاصی صورت میگیرد. یکی از مهمترین سازوکارها بازنمایی واقعیت و چارچوبهای معنایی است. بر اساس این سازوکار، رسانهها با انتخاب موضوعات، زبان، تصاویر و روایتهای خاص، تصاویر ویژهای از جهان ارائه میدهند که به آن بازنمایی واقعیت گفته میشود. این بازنماییها چارچوبهای معنایی ایجاد میکنند که به تفسیر ما از رویدادها، افراد و گروهها جهت میدهند. مثلاً شیوه ارائه اخبار مربوط به بحرانهای اقتصادی میتواند چارچوبهای مفهومی مشخصی را به مخاطب القاء کند، به نحوی که مخاطب این موضوع را تهدیدآمیز یا کمخطر و یا ناامیدکننده تلقی کند.
یک سازوکار دیگر، تعیین الگوهای رفتاری و هویتسازی جمعی است. به این معنا که نوجوانان و جوانان از طریق حضور در شبکههای اجتماعی به دنبال کارهای معتبر، الگوهای موفق و مدلهای رفتاری میگردند. این الگوها در قالب «هنجارهای دیجیتال» و «سبک زندگی آنلاین» به عنوان عوامل هویتساز مطرح میشوند. مثالی از این امر رفتارهای نوجوانان و جوانان در زمینه به اشتراکگذاری محتوای آموزشی یا فعالیتهای داوطلبانه است که میتواند بهعنوان نمادهای هویتی مثبت معرفی شود و بر ارزشهایی مانند مسئولیت اجتماعی تأکید کند.
واسطهگری فناوری و الگوریتمها سومین مکانیسم به شمار میآید. الگوریتمهای پلتفرمهای بزرگ معمولاً محتوا را بر اساس ترجیحات کاربر اولویتبندی میکنند. این امر منجر به «انتخابزدایی» میشود؛ یعنی نوجوانان بیشتر با محتوایی روبهرو میشوند که با پیشفرضهای قبلی آنها همسو است و این پدیدهای منفی است، زیرا میتواند درک تنوع و تفاوت آدمها و دیدگاهها را کاهش دهد و تعصبات و یکسونگری را تقویت کند. به این پدیده «حلقه بازخورد» میگویند که در جریان آن باورهای اولیه تقویت میشوند و کاربر به سمت دیدگاههای خاصی هدایت میشود.
سازوکار بعدی با عنوان تداخل دو فضای رسانهای شناخته میشود. هماکنون رسانههای سنتی در کنار رسانههای دیجیتال فعالاند.
در حالی که رسانههای سنتی همچنان نقش اعتباربخش و شکلدهنده به «آداب گفتوگو» و «گاردهای اخلاقی» را حفظ کردهاند، رسانههای دیجیتال با سرعت و سهولت دسترسی، تخصصیسازی محتوا و مشارکت کاربرمحور، اقتدار اجتماعی را بهدست میگیرند. تداخل این دو فضا میتواند به گسترش نقادی و رشد سواد رسانهای منجر شود یا برعکس، به گمراهی و گسست بین نسلها بینجامد.
نهایتاً نقش رسانهها در شکلدهی ارزشهای مدنی، مشارکت سیاسی و آگاهی حقوقی نوجوانان، از طریق پوشش برابر و مستقل خبرها و یا برعکس، ارائه جهتدار خبرها، میتواند به شکلگیری نگرشها نسبت به حقوق اجتماعی و مسئولیت اخلاقی و جمعی منجر شود.
همچنین ملاحظات اخلاقی و شفافیت داشتن رسانه در پوشش رویدادها، بهویژه در موضوعات حساس مانند فساد، برابری اجتماعی و تنوع فرهنگی، تأثیر بسزایی دارد.
نتیجه بحث اینکه، رسانهها بهعنوان عامل ساختاریِ محیط اجتماعی نسل جوان، با ترکیبی از ابزارهای پیامرسانی (زبان، تصویر، روایت) و فضای تقویتی الگوریتمی، توانایی شکلدهی باورها، نگرشها و ارزشهای آنها را دارا هستند. این تأثیرات میتواند مثبت باشد، اگر محتواها به تقویت تفکر نقادانه، مسئولیت اجتماعی، همدلی و احترام به تفاوتهای فرهنگی منجر شوند. اما در صورت بیتوجهی به اصول اخلاقی، شفافیت و سواد رسانهای، میتواند به گسترش تعصبات، سوءاطلاعات و رفتارهای مخرب منجر گردد. به همین دلیل، برنامههای آموزشی و فرهنگی برای ارتقای سواد رسانهای، همراه با گفتوگوهای باز و نقدپذیر بین نسلهای جوان و نوجوان ضروری به نظر میرسد.
خبرنگار: از دیدگاه تعلیم و تربیت رسانه بیشتر یک ابزار آموزشی محسوب میشه یا یک عامل تربیتی مستقل؟
دکتر اکرم میناوند: از دیدگاه تعلیم و تربیت، رسانه دو نقش کلیدی و متمایز ایفا میکند: هم به عنوان یک ابزار آموزشی عمل میکند و هم به عنوان یک عامل تربیتی مستقل.
در نقش ابزار آموزشی، رسانه مانند یک پل ارتباطی عمل میکند که محتوای دانشی و علمی را به شکلی جذاب و قابل درک به مخاطبان منتقل میکند. این نقش زمانی آشکار میشود که معلمان از فیلمهای آموزشی، نرمافزارهای تعاملی یا برنامههای علمی برای تقویت یادگیری و ارزیابی دانشآموزان استفاده میکنند. در این حالت، رسانه در خدمت اهداف آموزشی قرار میگیرد.
اما نقش عمیقتر رسانه، به عنوان یک عامل تربیتی مستقل است. رسانهها به طور پیوسته در حال القای ارزشها، هنجارهای اجتماعی و الگوهای رفتاری هستند، حتی زمانی که قصد آموزشی ندارند. این نقش را میتوان “برنامه درسی پنهان” رسانهها نامید که خارج از کنترل مدرسه و معلم، به اجتماعیشدن غیررسمی دانشآموزان میپردازد. در عصر دیجیتال، این تأثیر با توجه به قدرت الگوریتمها و شخصیسازی محتوا، بسیار تعیینکنندهتر شده است.
رسانهها همچنین در بازتولید و انتقال فرهنگ و هویت اجتماعی نقش اساسی دارند. آنها میتوانند فرهنگ غالب را تقویت کنند یا در مقابل، ارزشهای جایگزین را ترویج دهند. برای مواجهه هوشمندانه با این محیط تربیتی پویا، رویکرد نوین تربیتی بر توسعه “سواد رسانهای” تأکید دارد. سواد رسانهای به معنای تربیت مخاطبانی است که توانایی درک انتقادی محتوای رسانهای، تحلیل پیامهای پنهان و شناسایی اهداف پشت محتواها را داشته باشند.
در نتیجه، نظامهای آموزشی باید دو راهبرد موازی را دنبال کنند: از یک سو رسانه را به عنوان ابزاری مؤثر در فرآیند آموزش به کار گیرند و از سوی دیگر، مهارتهای سواد رسانهای و نظارت اخلاقی را در دانشآموزان تقویت کنند تا بتوانند به طور مستقل و آگاهانه با تأثیرات گسترده رسانهها مواجه شوند.
در نهایت، رسانهها ابزار قدرتمندی برای شکلدهی هویت، ارزشها و نگرشهای نسل جوان هستند. بهرهگیری هوشمندانه، اخلاقی و نقادانه از آنها میتواند فرصتهایی برای یادگیری، مشارکت اجتماعی، خودابرازی و تقویت مهارتهای فردی ایجاد کند، در حالی که غفلت یا استفاده نادرست، خطرات روانی و اجتماعی به همراه دارد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.








دیدگاهتان را بنویسید